کد مطلب:152175 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

راننده ای که به تصویر حضرت عباس شراب پاشید و زیر چرخ ماشین دو نیم شد
جناب آقای حاج ابوالحسن شریفی از كرج مرقوم داشته اند: حادثه ای چند سال قبل در تهران رخ داده است كه شرح آن را ذیلا می خوانید:

در تهران میدان قزوین، خیابان جمشید (كه در آن زمان محل فساد بود) یك مغازه ی مشروب فروشی وجود داشت كه صاحب آن یك نفر ارمنی بود و آن مغازه پاتوق راننده های تریلی (تریلر) و باری و غیره به شمار می رفت. مرد ارمنی، كه صاحب مغازه بود، به خاطر ارادتی كه به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام داشت، عكسی كه آن حضرت را سوار بر اسب نشان می داد، بالای سر خود نصب كرده بود و برای آن احترام خاصی قائل بود.

روزی سه نفر راننده ی تریلی وارد مغازه می شوند و ازفرد ارمنی مشروب می خواهند. فروشنده سه لیوان شراب برایشان می آورد. یكی از آنان یك لیوان دیگر درخواست می كند و فروشنده ی ارمنی از دادن لیوان اضافه خودداری می ورزد. زیرا


معتقد بود كه نباید به هر راننده بیش از یك لیوان مشروب داد، چون مست می شود و مشكلاتی فراهم خواهد كرد. فرد راننده اظهار می دارد: برای خودم نمی خواهم! بالاخره وقتی لیوان شراب را می گیرد، (نعوذبالله) به روی عكس مبارك حضرت اباالفضل العباس علیه السلام می پاشد و می گوید: این هم سهم ایشان!

شخص ارمنی وقتی كه این جسارت فجیع را از راننده ی بی دین می بیند، خیلی ناراحت می شود و آنان را از مغازه بیرون می كند و مغازه را تعطیل اعلام می نماید. سپس از شدت ناراحتی، در داخل مغازه مشغول گریه می شود. آن سه نفر بعد از خارج شدن از مغازه، با یكدیگر مشاجره می كنند كه چرا این عمل انجام شد؟ نهایتا دو نفر از آنان، با هم تصمیم می گیرند كه وقتی با تریلی هایشان از شهر خارج شدند؛ در بیابان، راننده ی جسور را بكشند و جسدش را نیز در بیابان بیندازند.

این دو نفر قبل از آن مرد خبیث راه افتادند، تا با هم تصمیم لازم را بگیرند. وقتی كه وارد خیابان قزوین شدند تا به طرف تریلی های خود بروند، نفر سوم (كه همان فرد گستاخ بود و از آنان عقب مانده بود) وقتی خواست از جوی آب كار خیابان بگذرد، پایش به جدول كنار خیابان برخورد كرد و با صورت به وسط خیابان افتاد. در همین حال یك تریلی آهن كش، كه با بار آهن در حال عبور بود، از روی شخص گذشت و او را از كمر دو نیم ساخت! مردم جمع شدند و راننده ی تریلی هم توقف كرد.

پلیس نیز سر رسید و بزودی جمعیتی انبوه آمدند. آن دو نفر راننده ی دیگر، كه فاصله ای از آن جمعیت داشتند، وقتی متوجه این حادثه شدند، جلو آمدند و شرح ماجرا را به پلیس گفتند و افزودند كه تصمیم داشته اند به علت جسارتی كه وی به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام انجام داده بود در بیابان او را بكشند، و اظهار داشتند كه


حضرت اباالفضل العباس علیه السلام زحمت آنها را كم كرد.

وقتی كه پلیس این مطلب را از آنها شنید؛ برای روشن شدن قضیه همراه آن دو نفر و جمعی دیگر به خیابان جمشید، كه محل شراب فروشی بود، رفتند. دیدند مغازه تعطیل است! وقتی در زدند، صاحب مغازه كه همان ارمنی بود در را باز كرد. پلیس و همراهان وارد شدند و دیدند مرد ارمنی مشغول گریه می باشد. وقتی چشمش به راننده ها افتاد، از آن دو نفر پرسید: آن مرد كافر چه شد؟! وقتی آنان گفتند: كه وی به جزای خود رسیده و به جهنم وارد شده است، ارمنی صاحب مغازه مشغول شكر گزاری به درگاه خداوند متعال شد و عكس حضرت علیه السلام را نشان داد كه هنوز خشك نشده بود. پلیس هم صورت جلسه ای تهیه كرد و راننده ها را مرخص نمود و گفت: بقیه ی مسئولیت این با خودم و خودم جوابگوی قانون خواهم بود. وقتی ماجرا را به اداره گزارش كرد، خود او مورد تشویق هم قرار گرفت و هیچ گونه مسئولیتی متوجهش نگردید. [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 2، ص 640.